خانه ارواح

داستانی تخیلی

خانه ارواح

داستانی تخیلی

خانه ارواح ۱

او با تردید و نا مطمئن به راه خود ادامه داد . آنچه که دیده بود برایش باور نکردنی و غریب مینمود ! آه مگر ممکنه ؟ در اطاق خوابش پدر بزرگش را دیده بود که در مقابل او ایستاده و به او لبخند میزند! آنهم یک پدر بزرگ مرده!

از تعجب فریادی کشید و بسرعت از اطاقش بیرون آمد و دوان دوان راهرو تاریکی را که منتهی به یک حیاط بزرگ و پر درخت میشد پیمود و با رسیدن به محوطه آزاد  تاریکی هوا... او را بیشتر به ترس انداخت!

در طول پانزده سال گذشته بار ها خواب های ترسناک دیده بود و حتی در سنین کمتر ترس بیش از حد او باعث گریه و فریاد های نیمه شب او میشد و گاهی از وقت ها شلوار خود را خیس  از ادارار بی اراده اش میافت!

اما تمامی آن خاطرات و ترس های دوران کودکی بسیار ناچیز و خنده دار مینمود!

دیدن پدر بزرگی که با لبخند خاص خودش ترس اورا بر انگیخته بود، او سال گذشته در اثر یک ساانحه  دنیای فا نی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت.

او خوب بیاد دارد که پدر بزرگ در عبور از خیابان با برخورد به یک ماشین  بر زمین افتاد و با اصابت سرش با اسفالت خیابان از دنیا رفت و راننده ماشین با فرار از صحنه هرگز گرفتار نشد تا قصاص قتل او را بگردن گیرد.

ادامه دارد....

نظرات 1 + ارسال نظر
admin یکشنبه 23 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:06 ب.ظ http://p30stras.net

با درود و سلام خدمت شما دوست عزیز
سایت بسیار قشنگ،جذاب وپرمحتوایی دارید.من admin هستم. و فرومی آموزشی،علمی و تخصصی برای تمام ایرانیان راه اندازی کردم. خوشحال می شوم از تخصص و مهارت شما به عنوان مدیری لایق و کاردان بهره مند شوم.درصورت علاقه بازدیدی بفرمایید.
www.p30stars.net
موفق باشید.منتظر حضور سبز شما هستم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد